الگوهای صبر و مقاومت

 حضرت ایوب علیه السلام به عنوان یک آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظیمی شد تا درجه شکرگزاری او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار نزدیکتر شود.او که اموال،زراعت و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت،در یک آزمون بزرگ،همه چیز،حتی فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدیدی مبتلا شد.

آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود می پیچید و بدین سان اسیر ودربند بستر بیماری و درد گردید،ولی هیچ یک از این امور،از شکر او نسبت به درگاه خداوند نکاست.

زخم زبان های زیادی از دوست و دشمن شنید،مصیبتی که شاید بالاترین مصائب بود،گاهی عباد و راهبان بنی اسرائیل به دیدنش می آمدند و به صراحت می گفتند:تو چه گناه عظیمی کرده ای که به این عذاب «الیم »گرفتار شده ای؟ولی آن حضرت باز رشته صبر را از کف نمی داد،و چشمه زلال شکر و سپاس الهی را به کفران و ناشکری آلوده نمی ساخت.تنها کاری که کرد این بود که بعد از مدتی طولانی به پیشگاه خداوند عرض کرد:«بار پروردگارا!شیطان مرا به رنج و عذاب افکند(و انتظار گشایش تنها از تو دارم)، و اذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطان بنصب و عذاب »

هنگامی که این پیامبر عظیم الشان تمام مراحل این آزمایش بزرگ را پشت سرگذاشت و با کوهی از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ایستادگی کرد،و شیطان راشرمنده تر و مایوس تر ساخت،درهای رحمت الهی به روی او گشوده شد و نه تنها اموال و فرزندانش به لطف الهی به او بازگشت،بلکه افزون تر از آن نصیبش و از همه مهمتر،به مقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب رسید. و به گفته «ابن مسعود»مفسر و قاری معروف:«این افتخار را برای خود در تاریخ بشریت ثبت کرد که سر سلسله صابران تا روز قیامت خواهد بود،راس الصابرین الی یوم القیامة »

این مطلب را نباید ساده انگاشت که یک انسانی که دارای امکانات بسیار وسیع وگسترده ای است،یک باره همه چیز خود را از دست بدهد و بر خاک سیاه بنشیند و حتی نیش زبان دوست و دشمن را که اثرش از خنجر و شمشیر بیشتر است، بشنود و آن گاه کلمه ای بر خلاف رضای خدا که حاکی از ناسپاسی اش باشد،بر زبان نراند و همواره زبانش به ذکر و شکر در گردش باشد،و در پایان کار،تنها سخنی که می گوید،همان باشدکه در بالا آوردیم،یعنی عرض حال و حکایت وضع خویشتن در پیشگاه خدا کند و نه غیر آن.عده ای که این جمله را شکایتی پنداشته اند،سخت اشتباه کرده اند،زیرا که کمترین اثری از شکایت در آن به چشم نمی خورد و به گفته شاعر:

چار چیز آورده ام شاها که در گنج تو نیست!        نیستی و حاجت و عجز و نیاز آورده ام!