تعادل و توازن در زندگی به چه معناست؟ 

 تعادل و توازن به این معناست که هر چیزی در زندگی سر جای خودش قرار گرفته باشد، به همان اندازِه خود مورد توجه قرار گیرد نه کمتر و نه بیشتر. یک بعدی زندگی نکنیم، بطوری که جنبه‌های متعددی از زندگی ما فردی یک جنبه مشخص شود.

زمانی که فردی بر حسب علاقه خود روابط اجتماعی‌اش را مورد توجه بیشتری قرار می‌دهد و به عبارتی کل زندگی خود به تأمین نیازهای خود به
روابط اجتماعی می‌گذراند، حتما از جنبه‌های دیگر کم خواهد آورد. مثل زن خانه داری که از رسیدگی به امور منزل باز می‌ماند یا مردی که با قرارهای متعدد با دوستان و آشنایان موفقیت شغلی خود را به خطر می‌اندازد. تعادل و توازن داشتن یعنی استفاده از یک ترازوی فرضی برای اینکه هر چیزی را به همان اندازه که در زندگی نیاز هست بسنجیم.

عوامل بازدارنده تعادل و توازن

نداشتن اهداف مشخص

افرادی که هدفمند نیستند، هنوز اهداف دقیقی برای خود مشخص نکرده‌اند اغلب از این شاخه به آن شاخه می‌پرند. گاهی یک شاخه را محکم می‌چسبند و بعد از مدتی ترجیح می‌دهند از آن شاخه جدا شوند و به شاخه دیگری بچسبند. به این ترتیب آنچه در زندگی آنها صدمه جدی می‌بیند تعادل زندگی است و همین مسأله دشواری رسیدن به یک هدفمندی دقیق را سبب می‌شود.

نداشتن اطلاعات کافی

افرادی که اطلاعات کافی در حوزه‌های مختلف زندگی ندارند اغلب دچار بی‌توازنی در زندگی می‌شوند. به عنوان مثال افرادی که اطلاعات کافی در زمینه فرآیند یادگیری ندارند و مثلا نمی‌دانند فقدان خواب کافی یادگیری را مختل خواهد ساخت، ممکن است ساعات خواب خود را کمتر کرده (کمتر از حد معمول و لازم برای بدن) و ساعات یادگیری را بالا ببرند.

نداشتن برنامه ریزی مناسب

وقتی فردی برنامه ریزی دقیق و منظمی برای امورات زندگی خود داشته باشد حتما با بی‌توازنی روبرو خواهد شد. برنامه ریزی مناسب کمک خواهد کرد فرد بتواند فعالیتهای خود را نظم ببخشد و تعادلی در انجام آنها ایجاد کند به نحوی که یکی را فدای دیگری ننماید.

فقدان مسئولیت پذیری

افراد در قبال همه جنبه های زندگی خود مسئول هستند. مسئولیت پذیری فرد را به برقراری نظم در زندگی هدایت می کند و موجب می شود زندگی متعادلی برای فرد مهیا شود. فقدان مسئولیت پذیری به عنوان مثال در تربیت کودک موجب خواهد شد مادر به راحتی زمان مورد نیاز برای تربیت کودک خود را صرف فعالیتهای دیگر بکند